نمیدونم با این لکه بینی ها این بارداری به کجا برسه...
به حدی مضطربم که خدا میدونه😭😭😭😭😭
ای خدا شادیم خراب نشه...
ای خدا من و مامانم هر روز داریم برای بهدنیا اومدنش برنامه میریزیم...
ای خدا ازم نگیریش...
هروقت این لکه ها رو میبینم احساس میکنم روح از بدنم خارج میشه😭
انقد رفتم دکتر که دیگه روشو ندارم...
ولی امشب میرم ببینم اجازه رفتن به مدرسه بم میده یا نه
برچسب ها: بارداری ماه سوم
ای خدا این یه هفته که میرم خونه همسر خودت کمک کن زبون باباعلی بسته بشه...
همین الان پشت تلفن هزارتا بد و بیراه بهم میگه
که رفتی اونجا چیکار به خوابیدن بیا همینجا بخواب ال و بل کوفت ذهرماره تازه مهدی قطع کرد که صداش نشنوم
وای به وقت حضوری...
حالیش نمیشه که نمیتونم غذا بپزم...
غر میزنه دعوا میکنه.
یه غمی روی دلم تلمبار میشه وقتی به رفتارش طرز صحبت کردنش فکر میکنم که نگو...
ای خدای بزرگ دوست ندارم هیچوقت این پیرمرد دیگه ببینم...
خودت کمکم کن این یه هفته ده روز کع مجبورم برم خونه همسر
به خیر و خوشی بگذره..
دیگه تو دوران بارداری پشت گوششم دید منم دید
شیطونه میگه برم انتقالی بگیرم بیام شهر خودم...
تحملشو ندارم خدا..
خیلی تلخه خیلی تنده...یک جمله ساده رو با نیش و کنایه میگه...
من حوصله این پیرمرد بداخلاق رو ندارم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
برچسب ها: بارداری ماه سوم
سلام عزیز مامان چطوری ماه قشنگم؟
امشب که رفتم پیش دکتر گفت یکم بزرگتر شدی و برام توضیح داد که تو همین هفته هاس که تکون خوردن های جزئیت رو شروع میکنی..اما هنوز خیلی دیگه مونده تا مامان بتونه تکون خوردنات رو حس کنه...
مامان جون خانم دکتر گفت چون یکم بزرگتر شدی خب جفتم خیلی کوچولو رفته بالاتر و گفت علت پایین بودن جفت جایی که تو لونه کردی تو دلم😊
نوبت واسه آزمایش ان تی گرفتم واسه ۲۲ اردیبهشت..یعنی دقیقا ۱۲ هفته کامل
لحظه شماری میکنم برای اونموقعه...
امیدوارم تا اونموقعه خیلی خوب رشد کرده باشی و بدون هیچ هیچ. هیچ مشکلی ..
دکتر از دیدنت به به و چه چه کنه...کلی از اینکه تو دلی تپل مپلی هستی تعریف کنه..
صورت و شکم مامان جوش درآورده و مامان تاحالا اینجوری عاشق جوش هاش نبوده...میدونی این جوش ها نشون میده توی دلمی...
همه چی فدای یه تپش قلبت عزیزکم
خدا مراقبت و محافظت باشه قشنگم
برچسب ها: بارداری ماه سوم
اگر به نبودن و نشدن بخوام فکر کنم هزار و یک دلیل علمی و غیر علمی پیدا میشه..
اما برای بودن و شدن فقط تو کافیی خدا...
پس توکل بخودت
+ دو روزه خوابم بهم ریخته با اینکه شب زود میخوابم شام خیلی سبک چندساعت قبل از ساعت خوابم میخورم و هزار گوشی رو زنگ میزارم اما واسه نماز صبح نمیتونم بیدار شم.
این ناراحتم کرده... در طول روزم که کلا به صورت تیکه تیکه خوابم...وسط این تیکه ها پا میشم قرآن میخونم و ذکر میگم..
باز میخوابم...یه وقتایی میگم یه دور تسبیح ذکر بگم بعد بخوابم...میبینم وسطش خوابم برده و دوساعت بعد بیدار شدم...
تهوعم واسه صبح ها و اخرشباس ...
و جاهایی که در معرض چیزای چندش قرار بگیرم...
+ مهدی خیلی دلش محکمه کلا همیشه محکم بوده زمانی که نی نی نبود میگفت میشه عجولی..
حالا که هستم دلش محکمه ازش میپرسم چجوری انقد خونسردی بهم میگه بخدا اعتقاد داری؟ میگم اره میگه پس کسی دوماه نگهدارش بوده بقیه اش نگهدارشه.. خدا اگر بخواد موجودی تو این دنیا حیات پیدا کنه قطعا این اتفاق میفته
بارداری اولته برای همین بیخودی استرس میگیری...
به ته ته قلبم رجوع که میکنم واقعا به حرفای مهدی میرسم..
به اینکه خدا کافیه برای اینکه نی نی سالم به دنیا بیاد...که هیچ اتفاقی نیفته...
که تو دنیای واقعی کلی آدم میشناسم که تو موقعیت من بودن و اتفاقی خاصی نیوفتاده و رایج ترین مشکل همین جفت پایینه که. تو ۱۸ هفته میره بالا...که کلی بارداری ناموفق با کلی اتفاقات عجیب غریب هست اما کلی مادرم هستن که بچه اشون رو سالم به دنیا اوردن چه بسا تعدادشونم بیشتره...کلی مادر هستن که باید مثل من تا سونو گرافی صبر کنند تا از قلب بچه اشون مطمئن شن ...که بارداری و مادر بودن مگه میشه بدون سختی باشه؟مهم لذتی که تو همین سختی ها هست...
به این فکر میکنم ماه رمضونی بخدا میگفتم نمیخوای مقام مادر شدن رو بهم بدی؟
میگن مادرا خیلی پیش تو جایگاهشون بالاس ...فاطمه ات لیاقت نداره؟
و الان تو دنیا ملکوت من مادرم و خدا منو جز مامانا حساب میکنه!!
لحظه شماری میکنم واسه ۴ ماه که تو دلیم رسما تبدیل به یک موجود زنده و حیات دار بشه..
از خدا میخوام روحی و قلبی بهش بده که جلا داشته باشه از اونایی که ذاتی خوبن...
مثل باباش باشه اصن یا بهتر از باباش...😇
تولد امام رضا جان که ان شالله بشه بعد ان تی یه قربونی یا نذری میدم ...
کلا نذر میدم تا این ۹ ماه به امید خدا بگذره...
به چشم زخم خب مثل همه اعتقاد دارم ولی به اینکه ترس همیشه تو دلمون باشه معتقد نیستم...خدا کلی راه گذاشته واسه رفع چشم زخم که خدا شاهده من همه کار میکنم فقط همین نذری و قربونی مونده که چون تاریخ تو دلم گذشته باید صبر کنم همون تاریخ
+ به کوچولوم همیشه میگم عزیزم درسته تو رحم من رشدت روومیکنی ولی امیدوارم بدونی که مادر واقعی تو حضرت زهراس و حیاتت رو مدیون حصرت زهرایی...
امیدوارم خود خانم مراقب طفلم باشه
مطمئنم که مراقبش میشه...پشت این بچه کلی دعاست کلی نذره...
اتفاقی نمیفته
هیچی نمیشه
+ نباید اجازه بدم فکرای بد ذهنم رو پر کنه من هم از نظر علمی هم از نظر شرعی تا جایی که در توانم هست دارم رعایت میکنم...
خدا خودش میدونه و بازم هم با تمام اینا میدونم که این سهم منه از مادر بودنم وظیفه ی منه...
و اون کسی نگهدارنده اصلی خدایه منه
برچسب ها: بارداری ماه سوم
طبق برنامه ام
قند مصنوعی و هله و هوله رو حذف کردم ( قبلا ترهام حذف بود جز این دو هفته که حالت تهوع داشتم و نمیدونستم چمه و کلا از زندگی سیر بودم فکر میکردم صفرام مشکل داره یا حتی به سرطانم فکر کردم میگفتم خداکنه میکروب معده باشه چقد گریه کردم دو هفته🤣 )و شاید خیلی کم مثلا هفته ای یکی بستنی ..کافئین هم که قطعا حذفه... سعی میکنم مثل قبلا از تابه رژیمی برای پخت غذا استفاده کنم .. جاش میوه هایی که میتونم بخورم و گذاشتم و بادام..و از همه گروه های غذایی استفاده کنم...فقط باید نگاه کنم چیا مفیدترن که طبق اونا غذا بخورم
میدونید ویار خوراکی ندارم ویار نخوردن رو بیشتر دارم پس برام سخت نیست نخوردن غذاهای مضر...ولی خوردن غذاهای مفید مثل شیر و خرما و بعضی از میوه ها مثل پرتقال نارنگی و اینا مثل شکنجه اس پس نمیخورم و خودمو عذاب نمیدم..حتی با دیدنشون عذاب میکشم...
سوره حجرات و قلم و واقعه و روزی ۱۰ ایت الکرسی و صدقه روزانه هم برای حفظ جنین گذاشتم تو برنامه ام
چله نماز شب رو دوشب شروع کردم چون ماه های دیگه سنگین میشم و همچنین چله زیارت ال یاسین ...
هرجایی هم نتونستم اشکالی نداره فدای سر خودم و کوچولوم مهم اینکه من سعی کنم بی برنامه نباشم و درست زندگی کنم...
بزار کوچولوم بدونه که مامانش زندگی هر دم بیلی نداره..و منم حیفه که این همه زحمت کشیدم سبک غذایی رو درست کنم یک شبه از دستش بدم...دوست ندارم با وزن ۱۰۰ کیلو و قند خون و فشار خون و چربی خون زایمان کنم🫠
تا ان تی نمیخوام فعالیت داشته باشم و بیشتر استراحت کنم حتی اگر باد کنم 😆
ولی بعدش اگر دکتر اجازه داد از ۱۴ هفته یا ۲۰ هفته ورزش بارداری رو شروع میکنم
قبل بارداری ۶ کیلو با کمک کالری شماری کم کردم...نمیدونم الان کالری شماری قابلیت استفاده داره یا نه و اینکه دیگه قصد کم کردن وزن ندارم فقط نمیخوام افراطی وزن اضاف کنم ...دلم میخواد بعد زایمان وزن فعلی رو داشته باشم..که بعدش کم کردن وزن سختم نباشه
پس جای اینکه کالری شماری کنم سبک سالم غذا خوردن رو تمرین میکنم ...یعنی همون آگاهانه خوردن و خوب جویدن و آروم خوردن و غذای مفید خوردن
۷ ماه زمان خوبیه برای تغییر سبک غذایی..
اگر من تو این ۷ ماه همین یکار در حق خودم کنم همینم خیلیه😇
برای آرامش روح و روانم دفتر رنگ آمیزی رو رنگ میکنم اما خب اجباری نیست بیشتر جنبه فان داره ..
ان شالله و ان شالله و ان شالله و هزاران ان شالله دیگر
+خدایا من فقط درحد خودم میتونم تلاش کنم تویی که نگهدارنده اصلی... من بی تو هیچم ...
+نکته ای ؟ حدیثی ؟پیشنهادی؟
+ دیشب خواب امام رصا رو میدیدم خواب میدیدم دم سحر رسیدیم مشهد ...اذان صبح بود همه صف های نمازگزار ها آماده بود..داشتیم میرفتیم زیارت برای تشکر از امام رضا...
البته اینکه دیشب همش کلیپ مشهد نگاه کردمم بی تاثیر نبود 😁
برچسب ها: بارداری ماه سوم
باید بولت ژرونالم رد به بارداری تغییر کاربری بدم و اهدافم طبق بارداری تنظیم کنم
+ شیرین ترین وضعیت ناخوشایند جسمی عمرم رو دارم میگذرونم..
هربار ضعف میکنم و حالم بهم میخوره کلی باش صحبت میکنم میگم مامانی فدا سرت مهم نیستا اشکال نداره تو بمون برای مامان و بابا تو سالم باش اشکالی نداره...تو شیرینی آخرت و دنیا مامان باش اشکال نداره کوچولوی من
+ بخودم و خودش قول داده بودم وقتی عین یه معجزه اومد تو دلم باهم دیگه ۴۰ روز زیارت ال یاسین بخونیم ..برای من توحیدی ترین و ولایی ترین دعایه..کوچولو جونم فتدق جونم حالا که قلب داره بزار قلبش به اشهد ان لا اله الا الله عادت کنه ..
اوم از کی شروع کنیم؟
+ به مهدی میگفتم شاید تمام لحظاتی که پیش امام رضا گریه میکردم..خدا قلب کوچولوم رو آماده میکرده....فک کنم قلبش باید حیلی خوشگل مشگل باشه امام رضایی میشه..امیدوارم صدای شنیدن قلبشو همیشه بشنوم....سالم باشه و سلامت
+ اگر بگم نگران نیستم دروغ گفتم من تو این دوماه هرکاری که نباید انجام میدادم رو انجام دادم... دوستم ندارم بگم چیکارا کردم چون بیشتر استرس میگیرم...ولی خودمو با ذکر و قرآن و صدقه آروم میکنم...امیدوارم کوچولوم قوی باشه...هر روز براش آیت الکرسی میخونم که خدانگهدارش باشه اتفاقی براش نیوفته سالم باشه
+ راستی مرخصی استعلاجی دوهفته گرفتم...میدونی خیلی خیلی با خودم حرف زدم که دلمو قانع کنم دانش آموزان رو ول کنم به امون خدا دیگه زنگ زدم اداره وضعیتم رو گفتم گفت نگران نباش نیرو میفرستیم این دوهفته جات..
احتمالا یه مقدار از حقوقم کمتر بشه چون نصف ماه نیستم
اما مهم نیست فداسرش این پولا زیاد میره و میاد...خدا نگهدار تو دلیم باشه....
+ همیشه دلم میخواست بی بی چکم مثبت بشه بعد با جعبه کادویی و جوراب برا مهدی سوپرایزش کنم ولی چنان سوپرایز شدم که اصن کار بی بی چک نکشید..
به مهدی میگفتم میخوام بعد این همه بی بی چک منفی بی بی چک مثبت بزنم هرچند کار عبثیه ولییی میخوام...
قراره امشب بخرم فردا بزنم😅
کوشولو موچولو سورپرایزی مامان..🫠
برسه روزی که بگن سونو ان تی سالم
سونو آنومالی سالم..
سونو ۲۸هفتگی و ۳۷ هفتگی سالم ...
روزی که ببینمت مامان که سالمی....
توروخدا برا مامان بمون سالم بمون عزیزم...نری ها...تنها نذاری مامانتو..مامان غلط کرد که دوماه نفهمید و کارای خطرناک کرد تو قوی باش عزیزم..تو بجنگ برای زندگی
برچسب ها: بارداری ماه سوم
.: Weblog Themes By Pichak :.